به مناسبت روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی، اندیشمندان و کارشناسان در یک گفتوگوی فرهنگی گرد هم آمدند تا از جایگاه رفیع این شاعر بلندآوازه و اثر جاودانش، شاهنامه، در زبان و ادب پارسی سخن بگویند. محور اصلی این گفتوگو، نقش بیبدیل فردوسی در حفظ و انتقال میراث فرهنگی، زبانی و هویتی ایرانزمین بود
نسترن نجاران
نمای نزدیک هنر پارس:
یاسر موحدفر، دبیرکل بنیاد فردوسی، در این برنامه با اشاره به اینکه شاهنامه با حدود ۸۰ هزار واژه فارسی به دست ما رسیده، آن را دانشنامهای خواند که حاصل تلاش یک استاد فلسفه برای بیان ۱۰ هزار سال تاریخ، تمدن و فرهنگ ایران است. وی افزود:
«فردوسی بر تاریخ و تارک بلند ایران ایستاد و میدانست که اگر سخنی بگوید که بر جان مردم بنشیند ماندگار خواهد ماند»
موحدفر با تاکید بر اینکه فردوسی در عین ملیگرایی، خداشناس است، حکمت جاری در شاهنامه را بر پنج مدار اساسی دستهبندی کرد:
خداشناسی (ستایش پروردگار)، خردشناسی (ستایش خردورزی)، جهانشناسی (ستایش آفرینش)، مردمشناسی (ستایش آفرینش مردمان) و دانششناسی و دینشناسی (ستایش پیامآوران دانش و دین).
وی همچنین به تمایز پهلوانان شاهنامه اشاره کرد و گفت:
«پهلوانان ما تنها پهلوان تن نبودند بلکه خردورز و پهلوان اندیشه و دارای مرام و معرفت بودند»
دبیرکل بنیاد فردوسی شاهنامه را عاملی کلیدی در حفظ زبان فارسی به عنوان زبان مشترک اقوام ایرانی و همچنین پاسدار ایرانیت ما دانست.
در ادامه، علیرضا قیامتی، شاهنامهپژوه و عرفانشناس، ماندگاری شاهنامه را در گرو عواملی چون آموزش میهندوستی، جاودانهسازی زبان فارسی و حفظ تماموکمال هویت ایرانی دانست. وی تصریح کرد:
«شاهنامه فردوسی بسیاری از آیینهای ایرانی با پیشینه هزار ساله، از جمله مهریه، گلآرایی مرکب عروس، رونمایی و پشت قباله کردن را با بازگو کردن، به ایرانیان هدیه کرده است»
قیامتی با بیان اینکه در نگاه فردوسی هیچ چیز به اندازه دانش و خرد اهمیت ندارد، افزود:
«به همین جهت پرسشگری، اندیشمندی و حکمت فردوسی بنیانی جز دانش و فرهنگ ندارد»
این شاهنامهپژوه با اشاره به ۱۷۰۰ بار تکرار نام ایران در شاهنامه، تاکید کرد که هیچ کتابی نمیتواند مانند شاهنامه حس میهندوستی را منتقل کند و این اثر بیش از هر کتاب دیگری در ماندگاری ایران سهم دارد.
مهدی محبتی، نویسنده و استاد دانشگاه، نیز شاهنامه را «نقطه تلاقی دو فرهنگ بزرگ» و محملی برای انتقال میراث ایران پیش از اسلام به دوره اسلامی توصیف کرد. به گفته وی:
«فردوسی به مثابه مصور، نقش بزرگی در انتقال این میراث دارد و اسطورهها و افسانهها با قلم و واژگان او تبدیل به عکسهای مصور و روشن شدهاند»
محبتی با تاکید بر اینکه «فردوسی آفریدگار شخصیتها است و اوج شخصیتپردازی او در شخصیت رستم است»، هنر فردوسی در طراحی شخصیتهای شاهی، پهلوانی و قهرمانی را ستود.
وی شاهنامه را میدانی برای ظهور عشق و پهلوانی و در عین حال تجلی ادب و اخلاق دانست و افزود:
«میتوان فردوسی را تجسم ادبدانی و فرهنگ ایرانی دانست که با همه مصیبتها و میدانهای سخت، حتی یک فحش و ناسزا در شاهنامه ندارد و شاهنامه در واقع به مثابه دریایی است که تمام ناملایمتیها و زشتیها را پاک میکند»
میراث حکیم ابوالقاسم فردوسی، نه تنها گنجینهای بیبدیل از واژگان غنی فارسی و داستانهای حماسی است، بلکه ستونی استوار برای هویت ملی و فرهنگی ایرانیان به شمار میرود که پس از گذشت قرنها، همچنان زنده، پویا و الهامبخش نسلهای امروز و فردا است.